جواب درسهای از قران

درسهای از قران

جواب درسهای از قران

درسهای از قران

درسهای از قران

کلمات کلیدی

درسهایی از قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن

متن درسهایی از قرآن

الگوی زنان عالم

درسهایی از قرآن با موضوع بیماری حسادت و راه‌های درمان

نمایشگاه عزّت و غیرت

ماه امر به معروف و نهی از منکر

از اهداف انقلاب اسلامی ایران

درسهایی از قرآن با موضوع کربلا

پاسخ سوالات درسهایی از قرآن

درس هایی از قرآن

پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن

مسابقه درسهایی از قرآن

متن مسابقه درسهایی از قرآن

در مسابقه سامسونگ و زومیت شرکت کنید و برنده ۳ دستگاه گلکسی نوت ۸ شوید!

درسهایی از قرآن با موضوع حضرت زهرا(سلام الله علیها)

حضرت زهرا(سلام الله علیها)

مسئولیت انسان در برابر دیده‌ها و شنیده‌ها

جواب درسهایی از قرآن با موضوع نگاهی به انقلاب در سایه قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع نگاهی به انقلاب در سایه قرآن

پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع اخلاق آموزش در قرآن

درسهایی از قرآن با موضوع جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی

پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع لزوم وحدت امت اسلامی

درسهایی از قرآن با موضوع لزوم وحدت امت اسلامی

درسهایی ازقران

درسهایی از قران

درس هایی ازقرآن

درس هایی از قران

جواب سوالات قرائتی

جواب درسهایی از قران

  • ۰
  • ۰

محوریت قرآن در زندگی


تاریخ پخش: 10/04/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
به بعضی‌ها باید گفت: بیدار شوید. چون خواب هستند. بعضی‌ها بیدار هستند، می‌نشینند. راه نمی‌روند. باید گفت: بلند شو. بعضی‌ها بلند شدند، نمی‌روند. باید گفت: برو. بعضی‌ها می‌روند کند می‌روند. باید گفت: بدو. بعضی‌ها را هم باید گفت: نیافتی. یعنی بیدار است، بلند شده، می‌رود و می‌دود فقط باید مواظب باشد، نیافتد. سخنرانی بعد از شب بیست و سوم را باید گفت: آقایان نیافتید. چون شما خواب که نیستید. بیدار هستید. مسلمان هستید. شیعه امیرالمؤمنین هستید. راهپیمایی کردید. احیاء گرفتید. فقط خطر این است که بیافتید. یعنی همه کارهایتان را با یک گناه از بین ببرید. ولذا در قرآن گفته:    ببینید زاییدن نه ماه طول می‌کشد، ولی وقتی زایید باید نود سال این بچه را نگه داشت. زاییدن نه ماه است، ازدواج یک مدت کمی تا آدم مورد را انتخاب کند و گفتگو کند، بله برون، تالار بگیرد و چه و چه... ازدواج سر و ته‌اش از ده روز... البته در مشهد ما یک ازدواجی را پیدا کردیم که عصری داماد خواستگار شد و بعد از چهار ساعت هم عروسی کرد. یعنی با تلفن شناسایی کردند. عروس و داماد همدیگر را دیدند. آینه و چراغ خریدند و عقد کردند و بعد از عقد هم رفتند برای خودشان عروسی کردند. من گفتم: این را بنویسید بیاوریم این را نشان بدهیم که بابا آنقدر هم که شما می‌گویید و لفتش می‌دهید نیست.
من با یک کسی صحبت می‌کردم. در تلفن گفت: به تَ........دریج! گفتم: چرا اینقدر لفتش دادی؟ گفت: من خود کلمه به تدریج را به تدریج می‌گویم! یعنی خود کلمه به تدریج را هم فوری نمی‌گویم. این به تدریج را هم به تدریج می‌گویم. هستند کسانی که صبح قلقلکشان می‌دهی، غروب می‌خندند. یعنی نمی‌توانند تصمیم بگیرند. بعد از بیست و سوم ممکن است کار شما خدای نکرده، با یک لغزشی از بین برود. یک گناهی انسان انجام بدهد، همه نابود شود. مسأله مهمی است. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

  • ۹۵/۰۴/۱۳
  • مهدی جان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی